کد مطلب:161255 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:198

اهل بیت در مجلس یزید
بعد از آنكه كاروان اسراء وارد شام شد، آنان را روانه ی مسجد جامع كردند تا اجازه ی ورود به مجلس یزید را بگیرند. بعد از مدتی، اجازه ی ورود به مجلس یزید داده شد. در حالی كه اسیران همه به هم زنجیر شده بودند، وارد مجلس یزید شدند. یزید بعد از سخنانی كه با امام سجاد علیه السلام و بنابر نقل های دیگر با فاطمه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام صورت داد، دستور داد سر مقدس امام را در حالی كه شستشو داده بودند و محاسن مبارك آن حضرت را شانه زده بودند، در تشتی از طلا قرار دهند. یزید با چوبدستی خود بر دندانهای مبارك امام می زد. آنگاه به امام سجاد علیه السلام رو كرد و با حضرت به مشاجره


پرداخت. [1] .

بعد از لحظاتی مردی شامی در حالی كه به فاطمه دختر امام حسین علیه السلام اشاره می كرد، به یزید گفت: این كنیز را به من ببخش! فاطمه علیهاالسلام در حالی كه می لرزید، خود را به سوی عمه اش زینب علیهاالسلام كشانید و گفت: عمه جان! بعد از یتیمی، كنیز هم بشوم؟ [2] سخنانی بین حضرت زینب علیهاالسلام و یزید (لعنت الله علیه) رد و بدل شد، كه سرانجام یزید با این جمله ی حضرت زینب علیهاالسلام كه: تو به ظاهر امیری و ظالمانه ناسزا می دهی و با قدرت و سلطه ای كه داری زور می گویی، خاموش شد.

مرد شامی گفت: مگر این دختر كیست؟

یزید گفت: او فاطمه دختر حسین و آن زن زینب دختر علی بن ابیطالب است.

مرد شامی گفت: حسین پسر فاطمه و علی؟

یزید گفت: آری.

مرد شامی گفت: ای یزید! خدا تو را لعنت كند كه خاندان پیامبر را می كشی و فرزندان او را اسیر می گیری. بخدا سوگند من گمان می كردم اینان اسیران روم هستند.

یزید رو به مرد شامی كرد و گفت: بخدا سوگند تو را هم به آنها ملحق می كنم. و دستور داد تا گردن وی را بزنند. [3] .

در تاریخ نقل است كه: در این موقع، یزید دستور داد چوبدستی اش را بیاورند و با آن بر لب و دندان امام می زد. زینب با دیدن این صحنه فریاد زد: «یا حسیناه؛ یا حبیب رسول الله؛ یابن مكة و منی؛ یابن فاطمة الزهراء سیدة النساء؛ یابن بنت المصطفی» كه ناله ی جانسوز حضرت، اطرافیان را به گریه واداشت.

با حركت جسارت آمیز یزید، ابوبرزه ی اسلمی - از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم - و یكی از كنیزان، به رفتار یزید اعتراض كردند؛ كه یزید دستور داد ابوبرزه ی اسلمی را از مجلس


خارج و سر كنیزك را از تنش جدا كنند.

یزید در آن مجلس، آبجو طلب كرد. [4] وی بعد از اینكه شراب را آوردند، گفت: این شرابی است مبارك و از بركت آن این است كه اولین باری كه ما از آن می نوشیم، سر دشمن ما در سفره ی ماست و خوان طعام ما، به همین خاطر گسترده است و با خیالی راحت و مطمئن غذا می خوریم و شراب می نوشیم. سكینه علیهاالسلام می فرماید: بخدا سوگند! من كافرتر، ستمكارتر، سنگدلتر از یزید ندیدم. [5] .


[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 135.

[2] ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 120.

[3] بحارالأنوار، ج 45، ص 136.

[4] از امام علي بن موسي الرضا عليه السلام نقل است: اولين كسي كه دستور ساخت آبجو را داد، يزيد بود و لذا شيعيان ما هرگز آبجو نمي خورند، چون مخصوص دشمنان ماست. (عيون اخبار الرضا عليه السلام ج 2، ص 22).

[5] قمقام زخار، ص 577.